شب سوم محرم ۱۳۹۶

خانم جان...

من زندگیم رو مدیون شمام، دین و دنیا و آخرتم مدیون شماست...

ریز و درشت زندگیم رو از شما خواستم

ریز و درشت زندگیم رو شما لطف کردید...

اما از همان سه شنبه شب های دبیرستان قول دادم توی مجلس شما هیچ چیز نخوام و الان که سخت محتاج خواستن شمام باز هم چیزی نمی‌خوام...

این یک شب رو فقط باید به حال شما فکر کرد...

به آوردن حتی یک لبخند کوچک روی لب‌های شما...

خودتون کمک کنید

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
درد واره

شب دوم محرم ۱۳۹۶

بعضی روضه‌ها شرایط دارد،

شرایطشان هم دست تو نیست...

مثلا روضه شب ششم را مادرها بیشتر می‌فهمند

و روضه‌ی شب دوم را متاهل‌ها!

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
درد واره

جریان همرفتی

توی فیزیک یه تعریفی داریم به اسم همرفت یا کانوکشن که توی سیالات بیشتر کاربرد داره، ولی به نظر من توی زندگی خیلی کاربردش بیشتر از سیالات هست.

نظریه‌ی من می‌گه بین دو نفر که ارتباط روحی و جسمی با هم دارن همه‌ی حس‌های دو طرف از طریق همرفت به طرف دیگه منتقل می‌شه. چرا؟ یه مثال!

تا حالا براتون اتفاق افتاده که یکی از عزیزتریناتون ناراحته و شما از ناراحتی اون ناراحت بشید؟ حتما افتاده اینو من بهش می‌گم همرفت حالات روحی

دو نفر هر چقدر بهم نزدیک‌تر قدرت جریان همرفتی‌شون بیشتر! 

اینو می‌گم که حواسمون باشه اگه ناراحتی یا خوشحالی یا درد داری یا ... یا... یا ... به محض گرفتن دستات، به محض فشردن دستات، به محض نگاه کردن به چشم‌هات همه‌شون منتقل می‌شه ...

حواسمون به عزیزترینامون باشه... اگه‌ جریان همرفتی شکل گرفت پس فقط بشینیم دو تا چایی بخوریم کنار هم و حرف بزنیم و بعدشم خداروشکر کنیم! 

اعتقاد به ماورا، کم نعمتی نیست، این که ما هر اتفاقی برامون رخ بده، بدونیم یکی اون بالا حواسش به همه چیز هست خودش ته ته آرامشه!

یا حق

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
درد واره

مشکل درد عشق را حل نکند مهندسی

در بیت عنوان جناب سعدی خیلی دقیق توضیح دادند که ببین یه سری کارها دو دو تا چهارتا بر نمی‌داره!

وقتی یه جایی یه کسی تو گوشه‌ زندگیت جاش خالی باشه حالا شما هی بگو خب من الان این کار رو کردم برای پیشرفت کشورم، n تا مقاله سابمیت کردم برای اعتلای! رشد علمیمون! فلان جاهارو رفتم برای ارامش جسم و روحم ولی همه‌ی همش داری خودتو گول می‌زنی

باید بگردی، باید بگردی و همون نفری که جا تو زندگیت خالیه پیدا کنی! نشینی خودش بیادا باید بگردی پیداش کنی، باید راه بیفتی پیداش کنی و وقتیم پیداش کردی و به قول جناب سعدی جان درد عشق شد مشکلت حالا دیگه مهندسی فایده نداره باید بری دستشو بگیری بشونیش تو پنج دری خونت و بهش بگی:

بیا حالا دو دقیقه بشین، خسته باش تو هم...


+ الحمدلله 

۱ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰
درد واره

یکم

پنج دری‌ها اتاق حال و احوال صاحب‌خونه‌هان...

حرفایی که دارن

فکرایی که می‌کنن

کارایی که انجام می‌دن!

مهمان‌ها میان و می‌رن، قدمشون سر چشم چه اینجا چه هر جایی که مهمان ما می‌شن اما آخر هر روز ما تو پنج دری می‌شینیم، دو تا استکان چای می‌خوریم، حرف می‌زنیم، رو به روی هم، چشم در چشم هم...

من و او...

۲ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰
درد واره