اعصاب نداشته

از سرکار وسط همه بارهای عمان و قطر و عراق و ... فکرم دنبال بارهای کرماشانه...

برای کار زنگ زدم یه راننده کرمانشاهی، گفتم کجایی گفت سر پلم، نتونستم چیزی بگم...

گفتم بیخیال خواستم حالتو بپرسم...


#لعنت به این آوار‌...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
درد واره

کرمانشاه عزیز

دو سه بار بیشتر کرمانشاه نرفتم و دو سه ماهم برای کار شهرستان سرپل ذهاب بودم...

عجیب مردمان دوست داشتنی هستند.

تسلیت می‌گم به همه مردمانی که نمی‌شناسن منو و نمیشناسمشون


+ باید حتما یه جای نزدیکمون یه زلزله‌ای بیاد تا بفهمیم چقدر زندگیمون به تار مویی بنده، وای به حال به من که به یه همچین اتفاقای بزرگی برای یآد کردن مرگ نیاز دارم...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
درد واره

دلتنگی

بعضی وقت‌ها تو جاهایی که حتی فکرشم نمی‌کنی انقدر دلتنگ خیلی چیزا می‌شی که هیچ چیز جز اشک نمی‌تونه سبکت کنه...


اگه این‌جاها حرم داشته باشه خوش‌ به حالت چون یه دل سیر می‌تونی سبک بشی...


+ دلتنگی به وقت کاظمین

۰ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰
درد واره

من اگر روضه خوان بودم ...

من اگر روضه‌خوان مجلسی بودم، امشب به پیرغلام هیئت می‌گفتم حاج آقا می‌شه همین دو سه تا چراغ بالای منبرم خاموش کنید، امشب همه چی باید تو ظلمت ظلمت باشه فقط رد شعله‌‌ی خیمه‌های آتیش گرفته از دور معلوم باشه، شروع می‌کردم و آروم می‌گفتم از صبح و ظهر و عصر دادهاتونو زدید، لطمه‌هاتونو زدید، صورتاتون سرخ شده، من امشب اصلا صدامو بالا نمی‌برم، امشب باید شبیه شب مادرمون گریه کنیم، شبونه آستین بگیریم دهنمون و شروع کنیم گریه کردن، مبادا گریه‌های ماهم ترس دخترکان حرم رو بیشتر کنه...

تا اینجای مجلس احتمالا منبری‌ها یکم مجلسو گرم کردن اما برای بقیه باید یه کم جلوتر رفت

می‌گفتم امشب هر خانومی سراغ اونی‌که بیشتر باهاش مانوس بود رو می‌گرفت، حضرت رباب سراغ علی‌ش رو می‌گرفت، حضرت سکینه با برادرش علی اکبر زبان می‌گرفت و شکایت می‌کرد از تنها گذاشتنتش... رقیه خانوم به عمو جونش گله می‌کرد، آخه خود عمو جونش وقتی روی دوشش نشسته بود بهش گفته بود هر کی چپ نگاه کرد به من بگو ... اما حالا کار از چپ نگاه کردنا گذشته بود...

اما زینب ... امان از دل زینب ... خانوم اگه فرصت داشت حتما مستقیم می‌رفت سمت برادرش ولی حیف که حالا شده علمدار سپاه و باید حواسش به دلگرمی همه باشه ...

حالا مجلس لابد بیشتر گرم شده و برای شکوندن سد اشک بقیه فقط یکی از نوحه‌های قدیمی کافیه ...

آروم زمزمه می‌کردم سقای دشت کربلا ... ابالفضل 

و مجلسو می‌دادم دست خود مردم ...

۰ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰
درد واره

عصر روز دهم

روضه امروز رو هم شنیدیم و باز زنده‌ایم

ما را به سخت جانی خود این گمان نبود...


+ شروع شد...

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
درد واره

قصه هر سال

هر سال این موقع‌ها صحیفه مهدیه رو باز می‌کنم، زیارت ناحیه رو شروع می‌کنم به خد التریب که می‌رسم می‌بینم خبری از مردن نیست و می‌بندمش...

خدایا ما که از مقتل و روضه چیزی نمی‌فهمیم خودت حواست به امام زمانمون باشه...

آخ خدا...

۱ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰
درد واره

یوم العباس

امروز که مداح داشت روضه سر و چشم و تن حضرت رو می‌خوند من فقط داشتم همه روضه‌های سال‌های پیشو مرور می‌کردم و می‌گفتم 

فوقف "العباس" "متحیرا"

به خدا اگه بفهمیم چی شده ...

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
درد واره

یوم العباس

یکم.

دیشب سید حسین مومنی یه چیزی گفت آتیش گرفتم...

حضرت عباس وقتی داشتن می‌رفتن سمت شریعه با هیچکس حتی امام وداع نکردند، شاید خودشون هنوز انتظار داشتن بعد از سقایت اذن نبرد میده حضرت... تا اینکه امام فبکا بکائا شدیدا که اونجا احتمالا فهمیدن که...

دوم.

جمله های آخر امام یه سوزی داره... هیچکس نمونده جز امام و حضرت عباس ولی حضرت میگن انت صاحب لوائی، و اذا مضیت تفرق عسکری

یعنی فقط اهل حرم دلگرم نبودن خود امام هم دلگرم ایشون بوده

سوم.

فوقف العباس متحیرا ...

فوقف

عباس

عباس

عباس

"متحیرا"

آخ خدا ...



۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
درد واره

شب ششم محرم‌ الحرام

تو صف پله برقی ایستگاه تئاتر شهر دیدمش، نابینا بود، یکم اومدم عقب‌تر و پشتش حرکت کردم. همینطور که داشت پله برقی می‌رفت بالا شروع کرد با لحن روضه بلند صحبت کردن، اول فکر کردم برای پوله ولی اثری از پول گرفتن و اینا ندیدم امشب شب پنجم محرمه شب عبدلله بن حسن، دو روز دیگه آب رو به خیمه اباعبدالله می‌بندن و من داشتم فکر می‌کردم عجب نعمتی داره، کاری نداره مردم بهش نگاه می‌کنند یا نه، با دست نشونش می‌دن یا نه، کار خودشو می‌کنه...
چقدر دلم می‌خواست من هم چشمامو می‌بستم و داد می‌زدم که منم دیوانه‌م، منم دوست دارم دیوونه‌ی حسین _علیه‌السلام_  باشم، اصلا شماها نمی‌دونید مجنون حسین بودن چه لذتی داره، شماها نمی‌دونید برهنه شدن و سینه زدن یعنی چی، شماها نمی‌دونید شور گرفتن و لطمه زدن و کبود کردن چه نعمتیه... دوست داشتم همه‌ی این‌ها رو بدون اینکه فکر کنم مردم بهم چجوری نگاه بکنند تو صورت همه‌ی مردم داد بزنم ولی ...
همه‌‌ی تلاشم این شد که عکس پروفایلمو بذارم "جنونی بالحسین دلیل عقلی" ...



۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
درد واره

روضه شب سوم محرم ۱۳۹۶

اگه دختر حوالی سه ساله دارید زل بزنید بهش و بقط این کلمات رو بنویسید روی کاغذ
فکر نکنید بهشونا فقط بنویسید...
کتک
بابا
خار
آتش
مو
کبود
عمو عباس...

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
درد واره